30- Musette

کار زیبایی از یوهان سباستین باخ که از دوره باروک هست. و استایل های مخصوص باروک رو درش میبینید که برای مثال استفاده از تکنیک های مختلف بر روی آرشه هست. بعضی از نت ها بصورت Slur و به دنبالش نت هایی به شکل Detachè اجرا میشوند. که حتما باید بهشون توجه بشه. شاگردانی که نتونند این تکنیک ها رو درست اجرا کنند حتی اگر نت رو درست اجرا کنند, در حقیقت کار درست انجام نشده و حتما باید با تکنیک های درست آرشه ای نت ها تزئین بشوند.

باید توجه کنید که صدای نت کامل باشه (Pitch). دیدم که شاگردان فکر میکنند فقط اگر انگشت ها رو بگذارند سر جاش کار رو درست انجام داده اند ولی کوک ساز رو اول از همه چک نمیکنند. وقتی ساز کوک نباشه, هیچ کدام از نت ها درست اجرا نمیشه. دوم اینکه انگشت گذاری شما شاگردان عزیز هنوز به مرحله ای نرسیده که بهترین صدا و سالم ترین از نظر نت رو اجرا کنید. پس دیگه وقتشه که حالا که کمی با ویولن آشنایی بهتری پیدا کردید به سراغ انگشت هاتون برین و بیشتر سعی کنید که به صدایی که در میاورند توجه کنید. به هیج عنوان ساده نیست ولی خوب یکی از سختی های ویولن در همین هست.

در نت برای تمپو کلمه Andante رو میبینید که به معنی به شکل متوسط آرام هست. که در کلاس هم عرض کردم که میبایستی با این سرعت های اجرا آشنا بشید درست مثل اینکه بعد از مدتی کسی به شما بگه این بسته 5 کیلو وزن داره حدودا میدونید که وزنش چقدره. چون به وزن ها کمی عادت کرده اید. به همین شکل میبایستی با ضرب ها و تمپو آهنگ ها هم آشنا بشوید.

کلمه بعدی Pastorale که در حقیقت در زمان باروک ما بین قرن های شانزدهم و هفدهم میلادی استقاده میشده و در حقیقت استایل مخصوص اجرای ساز و اپرا در شکلی معنوی هست و آرام. برای مثال در چهار فصل ویوالدی در the third movement of Vivaldi's Spring concerto از این استایل استفاده شده. که حتما در کلاس بهتون یاد میدم که دقیقا بفهمید راجع به چی صحبت میکنم.

کلمه بعدی dim که مخفف کلمه Diminuendo هست و به همان شکل Decrescendo عمل میکنه.

در crescendo نت ها به آرامی صدایشان بیشتر میشه و در Decrescendo صدای نت ها به آرامی کم میشوند. 

دورهٔ باروک در موسیقی هنری اروپایی از حدود ۱۶۰۰ تا ۱۷۵۰ در نظر گرفته می‌شود. باروک کلمه‌ای ایتالیایی و به معنی زمخت و ناهنجار است و از کلمه بارکو در ایتالیایی به معنی مروارید صیقل نیافته گرفته شده است. موسیقی این دوره اغلب بافت پلی‌فونیک دارد. مطرح‌ترین چهره‌های این دوره از موسیقی کلاسیک باخ، ویوالدی، هندل و آلبینونی هستند.

این دوره از نظر زمانی بین دورهٔ رنسانس و دورهٔ کلاسیک قرار دارد. این دوره را در موسیقی، به سه دورهٔ آغازین (۱۶۰۰-۱۶۴۰)، میانی (۱۶۴۰-۱۶۸۰) و پایانی (۱۶۸۰-۱۷۵۰) تقسیم می‌کنند. بااین‌که امروزه آثار دورهٔ پایانی باروک معروف‌ترین آثار این سبک هستند، اما دورهٔ آغازین، با موسیقی‌دانانی چون مونته‌وردی یکی از انقلابی‌ترین دوره‌های تاریخ موسیقی است.

در دورهٔ آغازین، موسیقی بر اساس متن‌هایی بسیار پرشور و احساس نگاشته می‌شد و تعجبی نیست که موسیقی‌دانان ایتالیایی آن زمان، اپرا را به وجود آوردند. در دورهٔ آغازین، آهنگ‌سازان بافت هوموفونیک را بر بافت پلی‌فونیک رنسانس ترجیح دادند؛ هر چند در دورهٔ پایانی، بار دیگر موسیقی‌دانان به پلی‌فونی بازگشتند. آهنگ‌سازان دورهٔ آغازین، دیسونانس‌ها را با آزادی بیش‌تری به کار گرفتند. بر تضادهای صوتی نیز تأکید می‌شد؛ حال آن‌که در رنسانس، سازها -اگر به کار گرفته می‌شدند- ملودی آوازخوان را مضاعف می‌کردند (مشابه آن‌چه در اغلب موارد در موسیقی سنتی ایرانی شنیده می‌شود)، اما در دورهٔ آغازین باروک صداهای آوازی با خط‌هایی ملودیک که ویژهٔ ساز به نگارش درآمده بود، همراهی می‌شد.

در دورهٔ میانی باروک، سبک موسیقایی نویی که از ایتالیا نشأت گرفته بود، در تمام کشورهای اروپایی گسترش یافت. مدهای قرون وسطایی یا کلیسایی، اندک اندک جای خود را به گام‌های ماژور و مینور سپردند. دیگر ویژگی برجستهٔ باروک میانی، اهمیت بی‌سابقهٔ موسیقی سازی بود که در این میان، سازهای خانوادهٔ ویولن محبوب‌ترین سازها بودند.

در دورهٔ پایانی، بسیاری از جنبه‌های هارمونی پدید آمد. در این دوره، موسیقی سازی اهمیتی هم‌پایهٔ موسیقی سازی یافت. در این دوره، بار دیگر موسیقی پلی‌فونیک اوج گرفت و آهنگ‌سازی مانند یوهان سباستیان باخ، به اوج استادی در این امر رسیدند.

یک قطعهٔ باروک، اغلب فقط بیان‌گر یک حالت است - قطعه‌ای که شاد آغاز می‌شود، تا پایان شاد می‌ماند. آهنگ‌سازان برای تجسم نمودهای احساس، زبان‌ای موسیقایی پدید آوردند؛ در این زبان ریتم‌ها یا الگوهای ملودیک ویژه‌ای به حالت‌هایی معین اشاره داشتند. این زبان موسیقایی مشترک، بیش‌تر آثار موسیقی دورهٔ پایانی باروک را از تشابه و خویشاوندی برخورد می‌کند. البته این اصل، استثنای مهم‌ای دارد و آن آثار آوازی باروک هستند.

یگانگی حالت در موسیقی باروک، بیش از هر چیز با پیوستگی و یک‌نواختی ریتم انتقال داده می‌شود. الگوهای ریتمیکی که در آغاز یک قطعه شنیده شده‌اند، در طی آن تکرار می‌شوند. این پیوستگی و یک‌نواختی ریتم، فراهم آورندهٔ نیروی پیش‌برنده‌ای است که موسیقی را مطیع خود می‌کند: حرکت پیش‌رونده، به ندرت دچار وقفه می‌شود. در موسیقی باروک، تأکید بر ضرب بسیار بیش از اغلب آثار موسیقی رنسانس است.

ملودی باروک نیز حسی از پیوستگی و یک‌نواختی پدید می‌آورد. ملودی آغازین یک قطعه بارها و بارها در آن شنیده می‌شود و حتی هنگام‌ای که به شکلی دگرگون‌شده نمود می‌یابد نیز سرشت آن کم و بیش ثابت می‌ماند. در موسیقی باروک، ملودی بی‌وقفه گسترش یافته، آشکار شده و جنبه‌های متفاوت آن گشوده می‌شود. این حرکت جهت‌دار، اغلب از یک سکانس ملودیک سرچشمه می‌گیرد، که تکرار پیاپی یک ایده موسیقایی در سطح‌های صوتی زیرتر یا بم‌تر است. بسیاری از ملودی‌های باروک کیفیت‌ای پُرریزه‌کاری و تزیینی دارند، و سرایش یا به یاد سپردن آن‌ها آسان نیست. ملودی باروک بیش از آن که حس‌ای متوازن و متقارن القا کند، حس‌ای از گسترش و پویایی ریتمیک پدید می‌آورد. یک عبارت کوتاه، اغلب با عبارت‌ای طولانی که جریان‌ای بی‌وقفه از نت‌های سریع و چالاک دارد دنبال می‌شود.

 

Crescendo

 

Decrescendo